دل نوشته های من

دل نوشته های من

دل نوشته های من

دل نوشته های من

8 راه برای زیبا جلوه دادن رنگ چشم ‌ها


چشم ‌ها اولین نقطه ‌ای در صورت هستند که توجه دیگران را جلب می‌کند، به همین دلیل خیلی مهم است که تا جایی که ممکن است آنها را جلوه‌گر کنید. این شما هستید که چشم‌هایتان را اسرار‌آمیز و زیبا جلوه می‌دهید. چشم‌های قهوه‌ای، سبز، عسلی، یا آبی، هیچ رنگی چشمی خسته‌ کننده نیست. با این 8 تکنیک می‌توانید کاری کنید که رنگ‌ چشم‌هایتان عالی جلوه کند.

لباس‌هایی انتخاب کنید که با رنگ چشمانتان جور باشد.

اگر رنگ چشمانتان آبی یا سبز است، برای اینکه تناقض ایجاد کنید می‌توانید از رنگ‌های تیره برای لباس استفاده کنید. اگر رنگ چشمانتان آبی متوسط است، می‌توانید از لباس چین آبی نفتی استفاده کنید که حسابی با رنگ چشمانتان جور است. اگر چشمان قهوه‌ای رنگ دارید، رنگ‌هایی باید برای لباس انتخاب کنید که قدرت چشمانتان را بیشتر کند: مثل رنگ‌های قرمز عمیق مثل قرمز کبود به رنگ قهوه‌ای چشم‌ها جذابیت ویژه‌ای می‌دهد. اگر چشمانی عسلی دارید، لباس‌هایی انتخاب کنید که در آن از رنگ طلایی استفاده شده باشد. چشمان سبز هم با رنگ‌های زرد کمرنگ یا سبز تیره بسیار متناسب است.

از وسایل جانبی استفاده کنید.

اگر نمی‌خواهید فقط به چند رنگ خاص برای لباس بسنده کنید، می‌توانید برای جلوه دادن بیشتر به رنگ چشمانتان از وسایل جانبی استفاده کنید. می‌توانید از شال یا دستمال گردنی که دقیقاً با رنگ چشمانتان جور باشد، یا کلاهی که رنگ چشمانتان را تقویت کند استفاده کنید.

از زیورآلات مناسب استفاده کنید.

یک راه دیگر برای جلوه دادن به چشمانتان این است که از زیورآلاتی استفاده کنید که رنگ چشمانتان را تقویت کند. گوشواره‌های طلا بسیار با چشمان قهوه‌ای متناسب است، درحالیکه چشمان آبی و سبز بیشتر با جواهرآلات آبی فیروزه‌ای، طلا سفید و نقره جور هستند.

عینکی مناسب با چشمانتان انتخاب کنید.

اگر عینکی هستید، به خاطر داشته باشید که عینکتان مهمترین زیورآلات شماست. فرم‌های باکیفیت و باکلاس برای عینکتان استفاده کنید که چشمانتان را پنهان نکرده و جلوه آنها را بیشتر کند. اگر چشمانتان بزرگ و تیره‌رنگ هستند، می‌توانید از فرم‌های جدید و سنگین استفاده کنید. اگر رنگ چشمانتان روشن‌تر است، می‌توانید از مدل‌های بدون فرم یا فرم‌هایی که فرم نقره‌ای روشن باریک داشته باشد استفاده کنید.

برای جلوه‌ کردن چشمانتان آرایش کنید.

آرایش یک روش عالی برای تقویت رنگ چشمانتان است. سایه چشم قهوه‌ای و ریمل برای آبی‌تر کردن چشمان آبی عالی هستند درحالیکه برای چشمان قهوه‌ای رنگ، سایه رنگ‌های طوسی، خاکستری و آبی عالی هستند. چشمان سبز با هر رنگ سایه چشمی خوب هستند. استفاده از ریمل برای تقویت رنگ چشم‌ها لازم است. برای چشمان آبی از ریمل قهوه‌ای، برای چشمان سبز، عسلی و قهوه‌ای از ریمل سیاه استفاده کنید.

رنگ موهایتان را در نظر داشته باشید.

رنگ موهایتان هم می‌تواند جلوه بیشتری به رنگ چشمانتان دهد. موهایی با سایه قرمز جلوه‌ای عالی به چشم‌های سبز و آبی می‌دهد و موی بلوند هم با چشمان قهوه‌ای تیره بسیار جذاب است. موهای تیره و سیاه با چشمان روشن جور است.

از چشمانتان مراقبت کنید.

مهم نیست که با چه دقتی لباس، رنگ مو، زیورآلات و آرایشتان را انتخاب می‌‌کنید، اگر چشمانتان قرمز و پف‌کرده باشد، هیچ جذابیتی نخواهند داشت. سعی کنید با خواب کافی از چشمانتان مراقبت کنید. اگر چشمانتان همیشه قرمز می‌شود، از قطره چشم برای بهبود آن استفاده کنید. برای کم کردن پف چشم، یک تکه خیار را به مدت 5 دقیقه روی چشمانتان قرار دهید.

از لنزهای رنگی استفاده کنید.

برای ایجاد تغییر در چهره‌تان می‌توانید لنزهای رنگی خریداری کنید. لنزهای رنگی در رنگ‌ها و سایه‌های مختلف موجود است. در اکثر فروشگاه‌ها می‌توانید لنزها را روی چشمتان تست کنید تا لنزی را بخرید که به شما بیاید.

هر چه که انتخاب می‌کنید، به یاد داشته باشید که چشمانتان دریچه به سمت روح شماست، پس حسابی از آنها مراقبت کنید.

ضد پسر!!!


کنکور پسرشناسی گرچه پسرا دیگه نیازی به شناسایی ندارن!!!

چرا خدا مردها را آفرید؟
1. هدف خاصی نبود
2. گِل اضافه مونده بود
3. نسخه آزمایشی بود
4. اصلا کار خدا نبود

چرا خدا مردها را از روی زمین برنمی دارد؟
1.از نظر خدا مردها وجود خارجی ندارند
2.مگه ما روی زمین مرد هم داریم
3.وجود اینگونه از درندگان برای موازنه جمعیت روی زمین ضروری به نظر میرسد
4.حالا چه عجله ایه؟

اگه خدا مردها را نمی آفرید چی می آفرید؟
1.چیز خاصی نمی آفرید
2.پیراشکی
3.خروس دریایی
4.فضای خالی

اگر جمعیت مردها منقرض شود چه می شود؟
1.مگه قراره اتفاقی بیافته
2.خارشتر کویر لوت که آفت نداره
3.اکوسیستم به شرایط بدون انگل برمی گردد
4.یه هیولا کمتر دنیا قشنگتر

چه وقت مردها عاشق می شوند؟
1.چه وقت مردها عاشق نمی شوند!
2.هر وقت مامانشون بگه
3.چون یکدفعه می شوند خودشان هم نمی دانند که کی می شوند
4.یک روز از همین روزا !

مردها چه وقت عشق قبلی خود را فراموش می کنند؟
1.در همون وقتی که عشق جدید خود را کشف می کنند
2.جدید و قدیم نداره فقط بازیگر نقش زن عوض میشه .(قانون 4 نیوتن)
4.رابطه مستقیم با نظر مادر بزرگ کودک فهیم دارد.

مردها در مقوله ایجاد یک رابطه عشقی جدید در حکم چه چیزی هستند؟
1.فنر با ثابت بالا
2.پارچه استرچ
3.یک نوع ماده الاستیک با ساختار ناشناخته
4.کش تیرو کمان

وقتی مردها تصمیم می گیرن ازدواج کنن چی می گن؟
1.چیزی نمی گن چون وقت عمله
2.وقت نمی کنن چیزی بگن
3.اولش چیزی برا گفتن ندارن ولی بعد که خرشون از پل گذشت نطقشون باز میشه
4.در این برهه از تاریخ طبیعی هیچ کس نمی فهمه که اونا چی می گن

مردها چطور زن زندگی شون رو می گیرن؟
1.با دست
2.با تور
3.با چنگول
4.با زبون

معیار مردها برای انتخاب همسر چیه؟
1.هر که پیش آمد خوش آمد
2.به روش جستجوی ترتیبی در لیست سیاه
3.ده بیست سی چهل
4. به قول مادر بزرگ پسر، دختر مثل پارچه می مونه هر روز 1 مدل بهترش میاد، وامیستن بهترش بیاد.

برترین اعترافات


اعتراف میکنم تموم سالهای بچگیم فکر میکردم مامان بابام منو تو حرم_مشهد پیدا کردن چون اولین عکسی که از خودم دارم بغل مامانم جلو حرمه!!!!!!!!!!!!


*****************



اعتراف میکنم بچه که بودم می خواستم برم دستشویی تلویزیون رو خاموش میکردم تا کارتون تموم نشه و بعد میومدم گریه میکردم به مادرم میگفتم کاره تو بود روشن کردی کارتون تموم شه!!!!!!!!!!!!!!



*****************



در اقدامی شجاعانه اعتراف میکنم که از درس تنظیم خانواده افتادم . اونم فقط به این خاطر که در جواب سوال احمقانه استادم که بهم گفت مگه این کلاس جای خوابه ؟ خیلی صمیمی وخرم گفتم:استاد
بیخیال کی تا حالا 8 صبح خانوادش تنظیم شده !!!!!! کلاس رفت رو هوا استادم منو انداخت بیرون تا کم نیاورده باشه !!!!!!!!!!!


*****************



اعتراف میکنم معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفیا می بینم کی به حرفام گوش می ده ... از اون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام: امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟
بیشترم به دریچه کولر شک داشتم!!!!!!!!!!


*****************

اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!! ـ تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!!!!!!!!!!!!


*****************

اعتراف میکنم وقتی داداشم دو ماهش بود رفتم خندون تو آشپزخونه، مامانم گفت نارنگیتو خوردی؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم!!!!!!!!
بیچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگی رو از حلقش کشید بیرون! !!!!!!


*****************

اعتراف میکنم یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده! ـ
مامان گفت نوید کیه؟
گفتم: پسر آقای همسایه... ـ
گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده!!!!!!!!!!!!


*****************

اعتراف میکنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده !!!!!!!


*****************



اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت:
امیــــــــــــــــــر جووون...بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت.... گفتم منم همینطور.... گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا.. حتماً.. از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش.. به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم!!!!!!!!!!!!!!


*****************



اعتراف میکنم بچگی هام همیشه میرفتم سرکوچه یه خرابه اونجا بود کلی اونجارو با دست و چوب می کندم شاید یه روزی پیداش کنم تازه فیلم افسانه توشیشان رو دیده بودم دنبال پولا میگشتم!!!!!!!!!!!!!!!

آیا واقعاً حقوق زن ها پایمال شده است!؟ (طنز)


در کودکی:
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟



روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند
دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند


هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :
پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون
دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود


هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :



پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد
دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند


روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :

پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره ۴ میزدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند
دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟


در ۱۸ سالگی :
پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و ۲ سال از زندگیشان هدر نرود
دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .


در دانشگاه : پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند
دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند


در هنگام نمره گرفتن : پسرها خودشان را جر میدهند تا ۹٫۵ آنها ۱۰ شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند
دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل میشود.


در کافی شاپ : پسرها حساب میکنند.
دخترها میگویند : مرسی!


در مخ زدن : پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند .
دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.


هنگام خواستگاری : پسرها باید خانه ، ماشین ، شغل مناسب ، مدرک دهن پر کن ، قد رشید ، هیکل خوش فرم ، خوشتیپ و هزارتا کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و …. برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند
دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند


هنگام ازدواج : پسرها باید شیربها ، مهریه ، خرید عروسی ، جواهرات گوناگون ، جشن و سالن و … را از سر قبر پدرشون تهیه کنند
دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد


هنگام زندگی عشقولانه دو نفره:پسرها باید بگویند : چشم ، و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند
دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.


کار کردن : پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند
دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند …